احتمال پذیرش، فرایند پذیرش و توصیه هایی در ارتباط با آن
۲۰ فروردین ۱۳۹۶ ۱۳۹۶-۰۱-۲۰ ۱۲:۵۸احتمال پذیرش، فرایند پذیرش و توصیه هایی در ارتباط با آن
احتمال پذیرش، فرایند پذیرش و توصیه هایی در ارتباط با آن
توزیع کیفیتها در فرآیند گزینش
ایمیلهایی از دوستان دریافت میکنم که مضمون کلیشان این است: «شانس من برای پذیرش در دانشگاه X چه قدر است؟». گاهی سوال در مورد دوره دکترای دانشگاه خود ما است و گاهی در مورد دانشگاههای دیگر. متاسفانه در اکثریت موارد پاسخ ساده من این است که «نمیدانم» یا «تخمین قابل اعتمادی ندارم». این جا سعی میکنم کمی قضیه را باز کنم و بگویم درکم از رابطه بین کیفیت و احتمال گزینش در بازارهای رقابتی (مثل پذیرش دوره دکترا، پذیرش مقاله در ژورنالها، گرفتن شغل، …) چیست و چرا غیر از موارد حدی و بدیهی نمیتوان نمیتواند پاسخ مفیدی به آن سوال داد.
ابتدا از اینجا شروع کنیم که آیا سوال در مورد احتمال پذیرش به کل سوال لغو و بیجایی است؟ قطعا این طور نیست و دانستن این احتمال میتواند باعث صرفهجویی زمانی (برای مواردی که شانس نزدیک صفر است) یا افزایش انگیزه برای تلاش بیشتر (برای مواردی که احتمال بین صفر ولی با فاصله از یک است) شود. مشکل در اینجا است که تخمین زدن چنین احتمالی سخت و پرخطا است.
این تصور سادهشده از مساله را در نظر بگیرید: فرض کنید ۲۰۰ نفر برای دوره دکترای یک دانشگاه درخواست میدهند. این ۲۰۰ نفر را می شود در ۳ یا ۴ گروه دستهبندی کرد: کسانی که مطلقا تناسبی با کیفیت متوسط برنامه ندارند و قطعا رد میشوند. تجربه من میگوید حدود ۱۰۰ نفر در این دسته قرار میگیرند٬ کسانی که مهارتشان به وضوح بالاتر از متوسط است و احتمالا حتی در صورت پذیرش گرفتن هم ثبتنام نمیکنند٬ حدود ۱۰ نفر ممکن است در این گروه باشد. میماند ۹۰ نفر. حال آن ۹۰ تقریبا به دو گروه ۳۰ نفری (برتر) و ۶۰ نفری (کمی پایینتر) قابل تقسیم هستند. نکته اصلی اینجا است که این روزها تفکیک واقعی بین آن ۳۰ نفر برتر بسیار مشکل است و انتخاب بین آنها تا حدی به قرعهکشی نزدیک است. رقابت برای ورود به آکادمی تقریبا تبدیل به کومودیتی (محصول استاندارد) شده و در نتیجه اکثر این داوطلبان نمره زبان عالی، پیشینه تحصیلی خوب و مهارتهای لازم را دارند.
میتوانیم این آزمایش ذهنی را انجام بدهیم: فرض کنیم میتوانستیم جلسه کمیته پذیرش/گزینش را ده بار از اول تکرار کنیم و هر بار همان ۳۰ نفر را در لیست می گذاشتیم و فقط برخی شرایط بیرونی (مثل ترتیب اسامی داوطلبان، ساعت جلسه، فرمت ظاهری رزومهها، ترکیب اعضای حاضر، سخنرانی روز قبل در گروه و امثال آن) را تغییر می دادیم و میخواستیم ۵ نفر را انتخاب کنند. حدس من این است که از بین آن ۳۰ نفر هر بار یک گروه ۵ نفری متفاوت بیرون میآمد. احتمالا هم اگر میانگین کیفیت آن پنجنفر را با یک گروه پنج نفری تصادفی از کسانی که انتخاب نشدهاند مقایسه کنیم تفاوت معنیداری نخواهیم دید. با مقداری اصلاح، همین مشاهده را در مورد مقالههای پذیرفتهشده در ژورنالها و موارد شبیه آن میتوان گفت.
شاهد این قضیه هم مواردی مثل این است: فردی که برای ۱۰ دوره دکترای خیلی مشابه درخواست میدهد و مثلا از ۳ تای آنها پذیرش میگیرد، یا از یک دوره بالاتر پذیرش میگیرد ولی از چندین دوره اندکی پایینتر نمیگیرد، یا برای همان دوره سال بعد درخواست میدهد و پذیرش می گیرد و الخ.
بر اساس این منطق که «انتخاب شدن» در واقع «برنده شدن در قرعهکشی» بین «تعداد قابل توجهی داوطلب شایسته» است، به دوستان توصیه میکنم: ۱) هرگز یک گزینه (دانشگاه، محل کار و الخ) را هدف نگیرند و سبدی از ۱۰-۱۵ گزینه را هدف بگیرند. ۲) از رد/قبول شدن از یک گزینه منفرد هیچ نتیجهای نگیرند چون عمده آن صرفا نویز انتخاب شدن/نشدن در قرعهکشی نهایی است.
نویسنده: حامد قدوسی