وبلاگ

فریب ها و راستگویی های آمار بیکاری

demo_image
تحلیل اقتصادی فرهنگ لغات مالی مالی

فریب ها و راستگویی های آمار بیکاری

به اختلاف میان آمارهای رسمی و مشاهدات مان عادت کرده ایم. هر روز افراد بیکار بیشتری در اطراف خود می بینیم و آمارها از کاهش نرخ بیکاری حکایت می کنند. ما شاهد بیکار شدن نزدیکانمان هستیم و دولت به افزایش تعداد شاغلان می بالد. اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم، می گوییم آمارها دروغ است و دولت آن را دستکاری می کند. اما اگر بخواهیم واقع بینانه به قضیه بنگریم، لازم است آمارها را به خوبی بفهمیم و بعد با مشاهدات خود مقایسه و نتیجه گیری کنیم. در ادامه سعی می کنیم چند فریب که می توان با آمارهای صحیح بازار کار گفت را مطرح کنیم:

۱. فریب با رقم تعداد شاغلان

«یک رئیس جمهور براساس آمارهای رسمی و صحیح اعلام می کند که تعداد شاغلان در دولت او ۵۰۰ هزار نفر افزایش یافته است.» عکس العمل شما چیست؟ آیا باید پذیرفت که این دولت در زمینه اشتغال خوب عمل کرده است؟ پاسخ خیر است. چرا که اشتغال ماهیت فصلی دارد. یعنی در برخی از فصل ها همیشه تعداد شاغلان بیشتر از برخی دیگر از فصل هاست. برای مثال، همواره تعداد شاغلان تابستان بیشتر از تعداد شاغلان پاییز است. بنابراین، یک دولت زیرک می تواند با مقایسه آمار تعداد شاغلان دولت خود در تابستان با آمار تعداد شاغلان دولت قبلی در پاییز نشان دهد که اشتغال زایی کرده است. در صورتی که این یک فریب بزرگ است.

۲. فریب با نرخ بیکاری

همه ما وقتی می شنویم که نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده است، برای دولت دست می زنیم و سوت می کشیم، اما سخت در اشتباهیم. نرخ بیکاری از تقسیم تعداد بیکاران بر تعداد افرادی که تمایل به اشتغال دارند به دست می آید. در حالی که عموم مردم فکر می کنند که نرخ بیکاری از تقسیم بیکاران بر کل جامعه به دست می آید. از این رو دولت ها می توانند با بالابردن تعداد افرادی که تمایل به کار کردن ندارند، نرخ بیکاری را کاهش دهند. به عبارت دیگر، افزایش تعداد مفت خوران در جامعه باعث کاهش نرخ بیکاری می شود!
یک راه مطمئن برای کاهش همیشگی نرخ بیکاری، درس خوان کردن آحاد جامعه است. هرچه جوانان بیشتر درس بخوانند کمتر در بازار کار حضور پیدا می کنند و نرخ بیکاری کمتر می شود.
اگرچه نکته اصلی درباره فریب های آماری بازار کار به رقم تعداد شاغلان و نرخ بیکاری مربوط می شود اما معمولا چند بحث حاشیه ای باعث می شود که از موضوع اصلی فاصله بگیریم. یک موضوع اصلی بحث تعریف بیکاری است.

تعریف بیکاری و اثر آن بر آمارها

از قدیم رسم بوده که نحوه محاسبه آمار بیکاری مورد نقد واقع شود. مثلا عده ای می گویند کسی که یک ساعت در هفته کار میکند که نمی تواند خرج زن و بچه اش را بدهد لذا بیکار است. با این حال، تعریف شاغل از نگاه سازمان بین المللی کار این گونه است. علت این تعریف نیز سهولت و افزایش اعتماد در آمارهاست. با این حال، این دغدغه در ذهن آمارگیران نیز وجود دارد و از این روست که دو بخش اشتغال ناقص و سهم شاغلین با بیش از ۴۹ ساعت کار در هفته در گزارش های آماری آورده می شود که متاسفانه معمولا نادیده گرفته می شود. برای مثال در آمار سال ۹۴، نشان داده شده که تنها ۳۸درصد از کل جامعه دارای شغل هستند و بیش از ۴۹ ساعت در هفته کار کرده اند. بنابراین، آمار بیکاری کاملا صحیح است اما باید بدانیم که چه مفهومی دارد. در مورد اشتغال ناقص هم باید گفت که اگر آمار اشتغال ناقص در نظر گرفته شود تعداد بیکاران از ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر فراتر میرود و به وضعیت ذهنی ما نزدیک تر می گردد.

منبع: روزنامه خراسان

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.